همچون انار خون دل از خویش می‌خوریم...

bahar-e-mosafer

کفر نویسی

به نام او...

چشم‌هایت را از کاسه درآورده باشند و تو به دنبال نور دیوانه‌وار و مشوش بگردی و جز سیاهی چیزی نیابی...زانوانت خم شوند و درونت از هر ایمانی خالی باشد! و از عشق...

تاریک و سیاه و پلید

در حمله‌ی سُتوران، گیج و سردرگم دست‌هایت را حریم خود کنی تا زیر پایشان له نشوی، ترس تمام سینه‌ات را متلاشی کند و از تمام درونت جز سیاهی چیزی به اعماق جهان جاری نشود.

سرما در یکایک سلول‌های تنت رخنه کند و تو آرام و سر به زیر در خون سیاه و گرم تنت غلتیده باشی...

حال امروز و دیروز و روزهای بی تو خدایا چنین است... میترسم از کوری...

الهی چشمانم را خودت باش! در قرنیه‌ای که نیست جا خوش کن... و در چشمان خالی‌ام بنشین! آمین

بیست و هفتم، اسفند ماه، سال نود و هفت

بیست و چهار سالگی

اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا
مِمَّنْ أَفْئِدَتُهُمْ مُنْخَلِعَةٌ مِنْ مَهَابَتِکَ
معبود من! قرار بده ما را
از کسانی که دل هایشان از هیبتت از جا کنده است...
Designed By Erfan Powered by Bayan