همچون انار خون دل از خویش می‌خوریم...

bahar-e-mosafer

هراس

به نام او...

در نگرانی‌های شلوغ و سختی هستم،هیچ دلم نمیخواهد با کسی حرف بزنم اما دوست دارم با کسی حرف بزنم، حالی عجیب که حرف نزدن در آن قدرت بیشتری دارد!

احساساتم عمیقاً به هم ریخته‌اند، با کتاب‌ها خودم را مشغول کرده‌ام، کارهای زیادی روی سرم آوار شده‌اند، به همه می‌گویم نه،وقتش را ندارم و در نهایت بی‌کار در خانه روی تخت لم می‌دهم و کتاب سرگذشت فلسفه می‌خوانم و فیلم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌بینم.! همه‌ی این‌ها برای من عجیب است و نامعقول

نگران خودم هستم

کسی را نمی‌شناسم که آرامم کند و واقعاً در این لحظه از زندگی جز خدا آرامش دیگری ندارم.

هیچ فرد زمینی و مادی که ببینمش و بخواهم از او آرامش‌های نداشته‌ام را دریافت کنم ندارم و این مرا نگران می‌کند، نه فردی را دارم و نه می‌خواهم داشته باشم.

نگران خودم هستم

من در انزوایی خطرناک گرفتار شده‌ام و هر لحظه بیش از پیش در خودم و تنهایی‌هایم غرق می‌شوم و عجیب‌تر آنکه این غرق شدن را می‌خواهم و بیشتر به سوی آن در حرکتم، تمام تعاملاتم مقطعی و سطحی هستند و هر لحظه ممکن است افراد زندگی‌ام را عوض کنم.

این بی‌ثباتی در افراد و ارتباطات مرا نگران خودم کرده است حال آنکه با وجود این نگرانی‌ها از ارتباط عمیق با افراد خودداری میکنم و این دوری را دوست دارم.

 

نگران خودم هستم...

بهار، دهم آبان ماه سال نود و هشت

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا
مِمَّنْ أَفْئِدَتُهُمْ مُنْخَلِعَةٌ مِنْ مَهَابَتِکَ
معبود من! قرار بده ما را
از کسانی که دل هایشان از هیبتت از جا کنده است...
Designed By Erfan Powered by Bayan